اسا س هستی - برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست ؟ - غزل 35

34- اسا س هستی
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست ؟    مرا فتاد دل از ه تو را چه افتادست ؟
به کام تا نرساند مرا ببش چون نای     نصیحت همه عالم به گوش من با دست
میان او که خدا آفریده است از هیچ     دقیقه ایست که هیچ  آفریده نگشادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست اسیر عشق تو از هردوعالم آزادست
اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی     اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال زبیداد و جور یار که یار           تو را نصیب همین کرده است و این دادست
برفسانه مخوان و فسون مدم حافظ   کزین فسانه و افسون مرا بسی یادست

توضحیات :
مر ا (برای من = فک اضافه ) فتاد (افتاده است = واقع شده است ) آفریده ( مخلوق ) منال (از مصدر نالیدن = فعل امر ) داد (عدل = بخشش ) برو به کار خود (به کار خود مشغول شو ) خلد (بهشت ) فسون مدم (کلمات ساحران را مگو) معنی بیت 1و2 (ای پندگو به کارخود بپرداز این بانگ و فریاد تو از چیست ؟ دل من از راه زهد و صلاح روی برتافته است و شیوه عاشقی و رسوایی برگزیده برای تو چیزی پیش نیامده است ) نصیحت همین کرده است (دوست بلاکشی را قسمت تو کرده و این ستم محبوب عین عدل است ) معنی بیت 4( میان او که حق تعالی آن را از هیچ آفریده است مساله مشکلی است که هیچ مخلوقی از خلایق آن را فتح نکرده است
معنی بیت 5(اگر چه سرمستی از بده عشق اساس خود پرستی مرا ویران کرده لیکن بقای جاودانی من از این و یران یاست که به حقیقت عین آبادی و جاودانگی است ) معنی بیت 7 ( برو ای حافظ افسانه های زاید مخوان و شعبده بازی مکن و کارهای غیر ضروری مرتکب مشو زیرا که از این نوع افسانه ها درخاطر زیاد دارم ).چ

نتیجه تفال :
1-  برای رسیدن به این آرزو و هدف : الزم است که صبر و حوصله داشته باشید و بدانید که رمز موفقیت شما درایسادگی استقامت و تلاشتان نهفته است پس هرچه می توانید دراین  راه دور اندیشی و کیاست داشته باشید
2-  اگرچه مستی عشق و سرخوشی این نیت به قول حافظ دربیت پنجم شیفته و شیدایت کرده است اما بدان که بنیاد و دربیت پنجم شیفته و شیدایت کرده است اما بدان که بنیاد و هستی شما از ازل تا ابد ازخرابی عشق است به عبارت دیگر حافظ می فرماید : خرابی از عشق درحقیقت آبادانی و عمرانی است
3-   مطابق بیت چهارم شما انسانی آزاده مهربان دست دل باز گشاده رو و لخرج و با گذشت هستید اما متاسفانه نمی دانید پول و مهربانی را چه موقع و برای چه کسی خرج کنید پس دراین کار توجه بیشتری کنید .
4-   اهل ریسک هستید و تاکاری را انجام ندهید دست بر نمی دارید و پشتکار شما خیلی عالی است اما زود هم خسته می شوید ولی درعین حال اعتقاد دارید که کار غیرممکن وجود ندارد بلکه هرکاری با دستان و اندیشه شما قابل حل می باشد
5-   مسافرت را توصیه می کنم اما خرید و فروش زود است یکی از کسانیکه ظاهراً به شما خیلی مهر می ورزد دارای اندامی درشت و پوستی ستبر و موهای قهوه ای و ساق پایی لاغر است درحقیقت به شما حسادت می کند از اودروی کنید برعکس یکی از بستگان بسیار به شما علاقه مند است به طوری که حاضر نیست به اصطلاح آب دردل شما سرد شود با او مشورت کنید و به نذری که کرده اید وفا کنید
6-   می دانی برنده : گامهای متعادلی بر می دارد ولی بازنده دونوع سرعت دارد یا خیلی تند و یا خیلی کند شما چطور؟ لطفاً مقایسه کنید
7-   برادر یا خواهرتان دچار ناراحتی مرموزی می باشد که کمک شما می تواند برایش موثر باشد از پس انداز یکه دارید فعلاً استفاده نکیند که موقعیت بهتری برای شما حاصل می شود و مسافرتی مهم در پیش خواهد بود


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

 ١ -اى واعظ،پى کار خود برو،این چه فریاد است که به راه انداخته‌اى؟من،دل از دست داده‌ام،تورا چه شده است؟
 ٢ -کمر او که گویى خداوند آن را از هیچ آفریده،رمزى است که هیچ آفریده‌اى به آن پى نبرده و گره رمز را نگشوده است.[اغراق لطیف شاعرانه‌اى است در توصیف باریکى کمر یار.کمر او آن قدرباریک است که گویى خدا آن را از هیچ آفریده است.جناس زیباى کلمه‌ى«آفریده»نیز شایان توجه‌است.آفریده در مصراع اول فعل است و در مصراع دوم صفت.]
 ٣ -تا لب او،مرا مانند ناى به آرزو نرساند،نصیحت تمامى مردم در گوش من مثل باد بى‌اثر است.
[به این تصویر عینى نظر دارد که براى نواختن نى آن را بر لب مى‌نهند.گویى نوازنده،نى را مى‌بوسد.
از این تصویر براى بیان آرزوى خود(یعنى بوسه بر لب‌هاى یار)سود جسته است.]
 ۴ -گداى کوى تو از هشت بهشت بى‌نیاز و اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است.
۵ -اگر چه مستى حاصل از شراب عشق،مرا از خود بى‌خود و وجودم را ویران کرده ولى پایه‌ى‌
هستى واقعى و پایدار من از همین مستى و خرابى است.[تعبیر عرفانى بیت این است که شراب‌عشق،وجود نفسانى مرا ویران کرده و به من هستى جاویدان بخشیده است.هرگز نمیرد آن که دلش‌زنده شد به عشق!بین خرابى و آباد و آباد شدن از خرابى،رابطه‌ى پارادوکس برقرار است.یعنى جمع‌کردن دو موضوع متضاد با یکدیگر و نسبت دادن آن دو به هم.]
۶ -اى دل،از بیداد و ستم یار شکوه مکن؛زیرا که او همین را لایق تو دانسته و هر چه او بخواهد و
انجام دهد،عین عدل و داد است!
۷-اى حافظ،برو و افسانه و افسون براى من مخوان،که من از این افسانه‌ها و نیرنگ‌ها بسیار به‌ یاد دارم.[فسون دمیدن،یعنى خواندن وردهاى مخصوص جادوگرى و دمیدن آن بر شخص مورد نظربراى جادو کردن و فریفتن او.افسانه خواندن هم به کنایه یعنى فریفتن مخاطب.با سخنان بى‌اساس‌به طور کلى معشوق،در قبال سخنان شاعر در شش بیت نخست،به او پاسخ مى‌دهد که این سخنان‌در حال ما تأثیرى ندارد.براى من قصّه و افسانه مخوان!]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

غزل به قلم علامه قزوینی :

برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست












غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست ؟    مرا فتاد دل از ه تو را چه افتادست ؟
به کام تا نرساند مرا ببش چون نای      نصیحت همه عالم به گوش من با دست
میان او که خدا آفریده است از هیچ      دقیقه ایست که هیچ  آفریده نگشادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست  اسیر عشق تو از هردوعالم آزادست
اگرچه مستی عشقم خراب کرد ولی     اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال زبیداد و جور یار که یار            تو را نصیب همین کرده است و این دادست
برفسانه مخوان و فسون مدم حافظ    کزین فسانه و افسون مرا بسی یادست

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر